Lawh-i-Istintaq/Persian17
" قد اوحی الله تبارک و تعالی الی بعض أنبیائه فی بعض وحیه و عزّتی و جلالی لأقطعن رجاء کل مومل یومل غیری و لا کسونة ثوب المذلة بین الناس و لأبعدنّه عن فضلی و فرجی ائومل عبدی فی الشداید غیری و مفتاحها بیدی ما لی أری عبدی معرضا عنّی و قد أعطیته ما لم یسئلنی أفاسئل فلا أجود کلّا ألیس الجود و الکرم لی ألیس الدنیا و الآخرة بیدی و لو أن کل واحد من أهل السموات سئلنی مثل السموات و الأرض و أعطیته ما نقص ذالک من ملکی علی قدر جناح بعوضة " و امثال این بیانات که اکثری در نظر نیست متصلا " از کوثر فم رحمن جاری بوده قد تعاطت اقداح البیان من خمر ذکر ربک الرحمن آنچه بخاطر این عبد مانده معروض داشته چه عرض کنم که در آن لیله مبارکه آیات قدرت و عظمت و سلطنت چه قسم جاری و سایل و نازل بوده کان سلسبیل البیان بذل علی من فی الامکان و بحر الکرم ترشح علی الامم و سر المجلل بالسر تجلی علی من فی الغیب و الشهود و بسیار از بیانات ابدا" در نظر نمانده بعد در ساعت سابعه یکی از ضباط آمده جمال قدم و غصنین اعظمین و آقایی آقا میرزا محمد قلی را بردند در عریضه قبل عرض شده که جمال قدم و غصن اکبر را در محلی که جنب لیمان است و آقایی را در محل دیگر و حضرت غصن اعظم را در لیمان تحت حدید این عبد و سایر احبا را در نفس سرایه محل بسیار مظلم تحت حدید حبس نمودند در لیله ثانیه تلغراف از والی آمده محل جمال قدم را تغییر دادند در قبه مرتفعه که فوق لیمانست تشریف بردند غصنین اعظمین و آقایی در حضور امنع اقدس و توقف در قبه سی و هشت ساعت نیم بعد مجدد یوم خمس ساعت رابع از نهار بسرایه طلب نمودند لاجل سئوال و جواب حین توجه بمجلس لسان عظمت باین کلمه ناطق :