Kitab-i-Sultan/Persian14

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search

ملک عادل ظلّ اللّه است در ارض بايد کلّ در سايه عدلش مأوی گيرند و در ظلّ فضلش بياسايند اين مقام تخصيص و تحديد نيست که مخصوص به بعضی دون بعضی شود چه که ظلّ از مظلّ حاکيست حقّ جلّ ذکره خود را ربّ العالمين فرموده زيرا که کلّ را تربيت فرموده و ميفرمايد فتعالی فضله الّذی سبق الممکنات و رحمته الّتی سبقت العالمين اين بسی واضح است که صواب يا خطا علی زعم القوم اين طائفه امری که به آن معروفند آن را حقّ دانسته و اخذ کرده‌اند لذا از ما عندهم ابتغآء لما عند اللّه گذشته‌اند و همين گذشتن از جان در سبيل محبّت رحمن گواهيست صادق و شاهديست ناطق علی ما هم يدّعون آيا مشاهده شده که عاقل من غير دليل و برهان از جان بگذرد و اگر گفته شود اين قوم مجنونند اين بسی بعيد است چه که منحصر به يک نفس و دو نفس نبوده بلکه جمعی کثير از هر قبيل از کوثر معارف الهی سرمست شده به مشهد فدا در ره دوست به جان و دل شتافته‌اند اگر اين نفوس که للّه از ما سواه گذشته‌اند و جان و مال در سبيلش ايثار نموده‌اند تکذيب شوند به کدام حجّت و برهان صدق قول ديگران علی ما هم عليه در محضر سلطان ثابت ميشود مرحوم حاجی سيّد محمّد اعلی اللّه مقامه و غمسه فی لجّة بحر رحمته و غفرانه با آنکه از اعلم علمای عصر بودند و اتقی و ازهد اهل زمان خود و جلالت قدرشان به مرتبه‌‌ای بود که السن بريّه کلّ به ذکر و ثنايش ناطق و به زهد و ورعش موقن در غزای با روس با آنکه خود فتوای جهاد فرمودند و از وطن معروف به نصرت دين با علم مبين توجّه نمودند مع‌ذلک به بطش يسير از خير کثير گذشتند و مراجعت فرمودند يا ليت کشف الغطآء و ظهر ما ستر عن الأبصار و اين طائفه بيست سنه متجاوز است که در ايام و ليالی به سطوت غضب خاقانی معذّب و از هبوب عواصف قهر سلطانی هر يک به دياری افتاده‌اند چه مقدار از اطفال که بی پدر مانده‌اند و چه مقدار از آباء که بی پسر گشته‌اند و چه مقدار از امّهات که از بيم و خوف جرأت آنکه بر اطفال مقتول خود نوحه نمايند نداشته‌اند و بسی از عباد که در عشی با کمال غنا و ثروت بوده‌اند و در اشراق در نهايت فقر و ذلّت مشاهده شده‌اند ما من ارض الّا و قد صبغت من دمائهم و ما من هوآء الّا و قد ارتفعت اليه زفراتهم و در اين سنين معدودات من غير تعطيل از سحاب قضا سهام بلا باريده و مع جميع اين قضايا و بلايا نار حبّ الهی در قلوبشان به شأنی مشتعل که اگر کلّ را قطعه قطعه نمايند از حبّ محبوب عالميان نگذرند بلکه به جان مشتاق و آملند آنچه را در سبيل الهی وارد شود.