Kitab-i-Iqan/Page8/Arabic152

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search

و اگر گويند تجلّی ثانی است که معبّر به فيض مقدّس شده اين مسلّماً در عالم خلق است، يعنی در عالم ظهور اوّليّه و بروز بدعيّه. و اين مقام مختصّ به انبياء و اوليای اوست چه که اعظم و اکبر از ايشان در عوالم وجود موجود نگشته. چنانچه جميع بر اين مطلب مقرّ و مذعن اند. و ايشانند محالّ و مظاهر جميع صفات ازليّه و اسماء الهيّه. و ايشانند مرايائی که تمام حکايت می نمايند و جميع آنچه به ايشان راجع است فی الحقيقه به حضرت ظاهر مستور راجع. و معرفت مبدأ و وصول به او حاصل نمی شود مگر به معرفت و وصول اين کينونات مشرقه از شمس حقيقت. پس، از لقاء اين انوار مقدّسه لقاء اللّه حاصل می شود و از علمشان علم اللّه و از وجهشان وجه اللّه و از اوّليّت و آخريّت و ظاهريّت و باطنيّت اين جواهر مجرّده ثابت می شود از برای آن شمس حقيقت باَنّه "هُوَ الأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ." و همچنين سائر اسماء عاليه و صفات متعاليه. لهذا هر نفسی که به اين انوار مضيئه ممتنعه و شموس مشرقه لائحه در هر ظهور موفّق و فائز شد او به لقاءاللّه فائز است و در مدينه حيات ابديّه باقيه وارد. و اين لقاء ميسّر نشود برای احدی الّا در قيامت که قيام نفس اللّه است به مظهر کلّيّه خود.