Kitab-i-Iqan/Page6/Arabic115
و ديگر آنکه مقصود از سلطنت، احاطه و قدرت آن حضرت است بر همه ممکنات و خواه در عالم ظاهر به استيلای ظاهری ظاهر شود يا نشود. و اين بسته به اراده و مشيّت خود آن حضرت است. و ليکن بر آن جناب معلوم بوده که سلطنت و غنا وحيات و موت و حشر و نشر که در کتب قبل مذکور است مقصود اين نيست که اليوم اين مردم احصاء و ادراک می نمايند. بلکه مراد از سلطنت سلطنتی است که در ايّام ظهور هر يک از شموس حقيقت بنفسه لنفسه ظاهر می شود و آن احاطه باطنيّه است که به آن احاطه می نمايد کلّ من فی السّموات و الارض را، و بعد به استعداد کون و زمان و خلق در عالم ظاهر به ظهور می آيد چنانچه سلطنت حضرت رسول حال در ميان ناس ظاهر و هويداست. و در اوّل، امر آن حضرت آن بود که شنيديد. چه مقدار اهل کفر و ضلال که علمای آن عصر و اصحاب ايشان باشند بر آن جوهر فطرت و ساذج طينت وارد آوردند. چه مقدار خاشاک ها و خارها که بر محلّ عبور آن حضرت ريختند. و اين معلوم است که آن اشخاص به ظنون خبيثه شيطانيّه خود اذيّت به آن هيکل ازلی را سبب رستگاری خود می دانستند زيرا که جميع علمای عصر به مثل عبداللّه اُبَيّ و ابو عامر راهب و کعب بن اشرف و نضر بن حارث، جميع آن حضرت را تکذيب نمودند و نسبت به جنون و افترا دادند و نسبت هائی که نَعُوذُ بِالّله مِن اَن يَجری بِهِ المِدادُ اَو يَتَحَرّکَ عَلَيه القَلمُ اَو يَحمِلَهُ الاَلواحُ. بلی، اين نسبت ها بود که سبب ايذای مردم نسبت به آن حضرت شد. و اين معلوم و واضح است که علمای وقت اگر کسی را ردّ و طرد نمايند و از اهل ايمان ندانند چه بر سر آن نفس می آيد چنانچه بر سر اين بنده آمد و ديده شد.