Kitab-i-Iqan/Page5/Arabic81
و اين است آن غمامی که سماوات علم و عرفان کلّ من فی الارض به آن می شکافد و شقّ می گردد چنانچه می فرمايد: "يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاءُ بِالْغَمَامِ." و همچنانکه غمام، ابصار ناس را منع می نمايد از مشاهده شمس ظاهری، همين قسم هم اين شئونات مذکوره مردم را منع می نمايد از ادراک آن شمس حقيقی. چنانچه مذکور است در کتاب از لسان کفّار: "وَ قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَ يَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ لَوْلا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيرً." مثل اينکه ملاحظه می شد از انبياء فقر ظاهری و ابتلای ظاهری و همچنين ملزومات عنصريِ جسدی از قبيل جوع و امراض و حوادث امکانيّه. چون اين مراتب از آن هياکل قدسيّه ظاهر می شد مردم در صحراهای شکّ و ريب و بيابان های وهم و تحيّر متحيّر می ماندند که چگونه می شود نفسی از جانب خدا بيايد و اظهار غلبه نمايد بر کلّ من علی الارض و علّت خلق موجودات را به خود نسبت دهد چنانچه فرموده: "لولاك لما خلقت الأفلاك." و مع ذلک به اين قسم ها مبتلا به امور جزئيّه شود؟ چنانچه شنيدهاند از ابتلای هر نبيّ و اصحاب او از فقر و امراض و ذلّت، چنانچه سرهای اصحاب ايشان را در شهرها به هديه می فرستادند و ايشان را منع می نمودند از آنچه به آن مأمور بودند و هر کدام در دست اعدای دين مبتلا بودند به قسمی که بر ايشان وارد می آوردند آنچه اراده می نمودند.