Kitab-i-Iqan/Page12/Arabic231
و در جای ديگر می فرمايد: "و إذَا عَلِمَ مِنْ آياتِنَا شَيْئاً اتَّخَذَها هُزُواً اولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهينٌ." يعنی در وقتی که عالم شود از آيات ما شيئی را، اخذ می نمايد آن را از روی استهزاء از برای ايشان است عذابی خوار کننده. از جمله استهزاء اين بود که می گفتند معجزه ديگر ظاهر نما و برهان ديگر بياور. آن يکی "فَأَسْقِطْ عَلَيْنَا كِسَفًا مِّنَ السَّمَاء." می گفت و ديگر "إِن كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ." مذکور می داشت. به مثل يهودان عهد موسی که تبديل نمودند مائده سمائيّه را به اشيای خبيثه سير و پياز، آن قوم هم طلب تبديل می نمودند آيات مُنزله را به ظنونات نجسه کثيفه. چنانچه اليوم مشاهده می شود که مائده معنويّه از سماء رحمت الهيّه و غمام مکرمت سبحانيّه نازل است و بحور حيوان در رضوان جنان به امر خالق کن فکان در موج و جريان و جميع چون کلاب بر اجساد ميّته مجتمع آمدهاند و به برکه شور که ملح اجاج است قانع گشتهاند. سبحان اللّه، کمال تحيّر حاصل است از عبادی که بعد از ارتفاع اعلام مدلول، طلب دليل می نمايند و بعد از ظهور شمس معلوم، به اشارات علم تمسّک جستهاند. مثل آن است که از آفتاب در اثبات نور او حجّت طلبند و يا از باران نيسان در اثبات فيضش برهان جويند. حجّت آفتاب نور اوست که اشراق نموده و عالم را فرا گرفته و برهان نيسان جود اوست که عالم را به ردای جديد تازه فرموده. بلی، کور از آفتاب جز گرمی حاصلی نداند و ارض جرز از رحمت نيسانی فضلی احصاء ننمايد. عجب نبود که از قرآن نصيبی نيست جز نقشی که از خورشيد جز گرمی نيابد چشم نابينا