Kitab-i-Badi/Persian389

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search

و كاش حقّ را به مثل يكی از نفوس اهل ارض مي دانستی، چه كه با آن نفوس جرئت اينگونه جسارت و تكلّم نداشته و نداری. فو الله لو تسمع نفسُ الحياء يتبرّء منك و كينونة الأدب يستعيذ بالله مِن فعلك. ادب از سجيّه انسان است و به او از دونش[۲۰۴] ممتاز، و هر نفسي كه به او فائز نشده البتّه عدمش بر وجودش رجحان داشته و دارد. و تو به مقرّی، كه اصل ادب مخصوص آن مقرّ خلق شده، معمول داشته آنچه را كه هر ذی حيائی از ذكرش شرم دارد. قد خرق حجاب أدبكم و حيائكم، يا معشر الفاسقين!