Lawh-i-Istintaq/Persian9

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Revision as of 19:44, 8 November 2023 by Trident765 (talk | contribs) (Created page with "و بالاخره حق را غافل و خود راعاقل و عالم شمردیم غافل از آنکه رحمت کبری مانع است از هتک استار و اگر خدمتی نمودیم اتبعناه بالمن و الاذی و بعد ازآن ارض اراده هجرت فرمودند و مجددا" کل را از حضور منع نمودند مستشعر نشدیم و متنبه نگشتیم که علت منع چیست و سبب چه مرة اخری هجر...")
(diff) ← Older revision | Latest revision (diff) | Newer revision → (diff)
Jump to navigation Jump to search

و بالاخره حق را غافل و خود راعاقل و عالم شمردیم غافل از آنکه رحمت کبری مانع است از هتک استار و اگر خدمتی نمودیم اتبعناه بالمن و الاذی و بعد ازآن ارض اراده هجرت فرمودند و مجددا" کل را از حضور منع نمودند مستشعر نشدیم و متنبه نگشتیم که علت منع چیست و سبب چه مرة اخری هجرت نمودیم و با حضرت مقصود بادیه ها پیمودیم تا آنکه وارد بارض اخری شدیم و با دوست در یک محل آرمیدیم و سرا بهوای نفس مشغول گشتیم تا آنکه آتش هوی غلبه نمود و از منظر ابهی ممنوع شدیم و از کثرت لقا قدر وصال از نظر افتاد و پرده حیا از هم درید و حال محبوب را در محلی حبس نموده ایم و در کل حین از سهام ظنون و رماح اوهام بقدر وسع و قوه بر او دریغ نمیداریم چه که محبوس و مسجون و فریدش یافته ایم غفلت بمقامی رسیده محلی را که جمیع اهل ملا اعلی باو ناظرند و از او مستمد در آن محل مبارک جهرة با قبح کلمات ناطقیم و باضل اعمال و اخسر آن عامل فتبا لنا ما اثرت فینا کلمات الله و مع ذالک متنبه نشدیم و اقلا اگر وفا ننمودیم جفا ننمائیم نه شبی بذکری ذاکر و نه بتوجهی مشغول حکایت کنند که فضیل خراسانی کان من اشقی العباد و یقطع الطریق انه عشق جاریة و اتاه الیلة فصعد الجدار اذا سمع احدا یقرء هذا الایه الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و اثر فی قلبه فقال بلی یا ربی ان و حان فرجع و تاب و قصد بیت الله الحرام و اقام فیه ثلثین سنة الی ان صعد روحه الی افق الاعلی عجب است که کلمة الله را از لسان یکی از عباد شنید و چنان موثر افتاد که در یک آن از حضیض امکان بافق رحمن راجع شد و این عباد در لیالی و ایام متتابعا" متوالیا" نغمات نفس رحمانی را از لسان قدرت و عظمت استماع نمودیم و اینقدر تاثیر ننموده که اقلا" بقبح افعال و اعمال و ظنون و اوهام خود مطلع شویم حکایت که باینمقام رسید فلک بیان برجودی لسان منصعق و مدهوش و قلم از بنان منقطع و بیهوش لن یصیبنا إلّا ما کتب الله لنا نسئل الله بأن یفتح أبصارنا و یعرّفنا أنفسنا و أعمالنا ان لم نوفی علی معرفة نفسه سبحانه نوفّق علی معرفة أنفسنا الغافلة و یکشف عن وجوهنا حجبات المانعة لنراه مشرقا عن أفق الفضل و العنایة و ینقطع عمن فی الإمکان و الأکوان و نتوجّه إلیه بکلّنا إنه هو ربنا الرحمن و نسئله بأن یوفّقنا علی التوبة والانابه فی کل صباح و مساء و یحفظ مشرق إشراق أنوار وجهه عن رماح أحبائه لأنه ما أراد معینا سواه و إنه مبدئه و مثواه و یقول لا إله إلّا الله " انتهی​