Lawh-i-Istintaq/Persian7

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Revision as of 17:51, 8 November 2023 by Trident765 (talk | contribs) (Created page with "ای اله ابدی تو شاهد و آگاهی که این عبد در جمیع احیان و اوان جز طالب رضای تو نبوده و انشاءالله بعنایت تو نخواهد بود همیشه اوقات چشم این عبد بمنظر اکبر بوده و قلب بمصدر امر متوجه و آنچه دیده و عارف بآن شده خالصا لوجهک خدمت دوستان تو معروض داشته که شاید نفوس قابله از ک...")
(diff) ← Older revision | Latest revision (diff) | Newer revision → (diff)
Jump to navigation Jump to search

ای اله ابدی تو شاهد و آگاهی که این عبد در جمیع احیان و اوان جز طالب رضای تو نبوده و انشاءالله بعنایت تو نخواهد بود همیشه اوقات چشم این عبد بمنظر اکبر بوده و قلب بمصدر امر متوجه و آنچه دیده و عارف بآن شده خالصا لوجهک خدمت دوستان تو معروض داشته که شاید نفوس قابله از کوثر حیوان که در ایام ظهور از اصبع فضل و احسان جاری شده بیاشامند و بمطلع امر و مشرق وحی توجه نمایند و چندی بود که این عبد صمت را بر نطق اختیار نموده تا آنکه در این ایام مشاهده شد که غبره تیره ظلمانیه از شطر نفوس غافله در حرکت آمده و بیم آن رفت که بعضی از ابصار ضعیفه را تیره نماید لذا این عبد متوکلا علیک و منقطعا عما سواک بر خود لازم شمرده که بعضی از امور واقعه را خدمت احبای تو که بر بساط استقامت آرمیده اند و از رحیق عنایت نوشیده اند معروض دارد که شاید ضعفا را ازظلمت هواهای نفسانیه و شبهات انفس شیطانیه حفظ فرماید قسم بعظمت تو ای پروردگار که در این وقت جمیع اعضاء مرتعش و ارکان متزلزل این عبد کجا قابل آنست که کلماتش مقبول آید و یا بیانش مذکور شود نیست بحت چگونه علم هستی برافرازد و عدم صرف کجا تلقا ظهور قدم اظهار وجود نماید که عرض همین مطالب اظهار وجود است و آن از اعظم خطیئات محسوب ولکن چون لاجل تقرب عباد بشاطی قرب و لقا و اقبال نفوس بقبله من فی الارض و السما عرض میشود لذا از بحر غفران طلب عفو مینمایم مع انکه این عبد بیقین میداند که تو لم یزل از اذکار و عرفان و اقبال ناس غنی بوده و هستی لا ینفعک اقبالهم و لا یضرک اعراضهم هیچ وصفی بساحت اقدست نرسد و هیچ ذکری ببساط احدیتت در نیاید بلکه ذکر احدیت در ساحت اقدست ذنب صرف است و غفلت محض چه شرافت او بنسبتها الیک بوده ولا ینسبتک الیها لو تطردها باسرها من یقدر ان یمنعک فی ذلک و لو ترفعها کما رفعتها من یقدر ان یعترض علی فعلک انک انت المحمود فی کل ما اردت و ترید و فی کل ما قلت و تقول و فی کل ما اظهرت و تظهر فو عزتک یا الهی لا احب ان اختار لنفسی الا ما اخترته لی ولا ارید ان اتکلم الا بما امرتنی به یکون طرف کینونتی ناظرا الی افق اوامرک و مشرق احکامک لو تطوی بساط الا ذکار المنبسطه المنتشره فی الارض لاقول انت الحاکم فی امرک ولو تامرنی بماینکره من فی الملک لاقول انت المطاع فی حکمک اسئلک الهم بان تجعلنی من الذین لم یتکلموا الا باذنک و لم یتحرکوا الا بارادتک انک انت المقتدر المتعالی المهیمن القیوم " عرض میشود حین ورود جمال قدم در سجن عکا چندی امر بسیار شدید بود و تفصیل آن در همان ایام خدمت بعضی از دوستان عرض شد تکرارآن لازم نیست جمیع در کمال عسر و مشقت بودند تا آنکه یومی از ایام لوحی از مصدر امر نازل و این عبد تلقاء وجه تحریر مینمود آیه از سماء مشیت نازل و این سجن را بسجن اعظم موسوم فرمودند این عبد گمان نمود که نظر باین شداید وارده است که باین اسم موسوم شده تا آنکه یومی از ایام آیاتی نازل مضمون آن اینست که میفرمایند تفکر نمائید بچه سبب این سجن را باعظم نامیدیم این بیان که از مطلع وحی رحمن ظاهر شد این عبد خود را بسیار مضطرب و متزلزل مشاهده نمود ولکن متوکلا علی الله ساکن بودم و بهیچوجه بر سئوال جسارت ننمودم تا آنکه روزی ذکر محبت و اقبال یکی از اهل این مدینه تلقاء عرش عرض شد لوحی مخصوص او از سماء احدیت نازل در آن لوح مفصلا" امورات حادثه این ارض را ذکر فرمودند و آن لوح حال موجود است بعد از تنزیل آن لوح این عبد دانست که سبب اعظمیت این سجن بلایای کلیه است که بر جمال احدیه وارد میشود تا آنکه یومی از ایام یکی از همراهان با بعضی از اصحاب بنزاع و جدال برخاست مع آنکه خود او خاطی و ظالم بود عریضه بساحت اقدس معروض داشت ودر آن عریضه اظهار مظلومیت خود نمود در جواب او لوحی بلسان پارسی از سحاب حزن سبحانی نازل و صورت آن اینست:​