Kitab-i-Badi/Persian709
نفسی فداه و روحی فداه و سرّی فداه و ظاهری فداه و باطنی فداه و الملك و الملكوت فداه[۳۷۴]و القدرة و اللّاهوت فداه و العزّ و الياقوت فداه و الظّهور و النّاسوت فداه و ما خُلق فی ممالك القِدَم فداه، لأنّه - روحی فداه - ما تحرّك قلمه إلاّ فی هذا الذّكر البديع و هذا الظّهور المتباذخ المنيع و هذا العلوّ المتعالی الرّفيع و هذه الشّمس المشرقة المنير و هذا الأمر الظّاهر الباهر العزيز المنيع. قدری تفكّر كن كه چه می فرمايد آن نقطه وجود و جمال معبود! می فرمايد: ای پروردگار، من اراده نكرده ام اين که باقی بماند بر اين شجر از غصن و ورق و ثمری كه ساجد نشود از برای او يوم ظهور او و تسبيح ننمايد تو را به آن مظهر ظهور به آنچه سزاوار است از برای علوّ علوّ ظهور او و سموّ سموّ بطون او. و می فرمايد: اگر مشاهده نمودی تو، ای پروردگار من، بر من از غصن و ورق و ثمری كه ساجد نشود از برای او يوم ظهور او، پس قطع كن او را، ای پروردگار، از اين شجره! به درستي كه او نبوده است از من و راجع نمی شود به سوی من.