Kitab-i-Badi/Persian250
Jump to navigation
Jump to search
آخر ای نفسي، كه به عرفان موسومی و خود را عارف دانسته، از خود هم يك اظهار وجودی بنما و خود را مثل اغنام مكن كه هر راعی به هر جهت اراده نمايد شما را ببرد! و ای كاش راعی انسان مي شد، راعی ذئب پيدا نموده ايد و جميع عرفان و ايقان و ثمرات توحيدت را در ساعت اوّل ملاقات بلع نموده و حال جسدی ميّت و لاشیء مشهودی. و به قسمی هم ميّت[۱۲۴] و لاشیء ملاحظه مي شوی كه به صدهزار صوْر هم مهتزّ نشوی و به حركت نيائی. به حقّ معبود يكتا كه دلم بر تو و امثال تو مي سوزد، چه كه كينه و بغضا در اين قلوب نبوده و نيست. و آنچه ذكر شده و مي شود خالصاً لوجه الله بوده و خواهد بود.