Kitab-i-Badi/Persian208
جميع اين مطالب را به براهين متقنه و نصوص محكمه و دلائل محقّقه نزد خود چنان ثابت نموده اند كه منكرينِ آن را كافر و باطل و مشرك دانسته و مي دانند. و در حين اشراق شموس عزّ تقديس چون بر خلاف آراء اين نفوس بوده، لذا كلّ محجوب و محروم مانده اند. مع ذلك تازه استدلال مي نمائيد كه اين نفسي كه ظاهر است يا بايد فوق آن باشد يا در ظلّ او، اگر در ظلّ او است بايد به اعمال او عامل شود و اگر فوق او رتبه را ادّعا نمايد محال بوده، چه كه هنوز دوره دوره او است و تكميل نشده. حال انصاف ده، فرق شما با اين فئه چه چيز است؟ بلی، فرق لا يُحصی، چه كه در كتب آن قوم به اشارات معضله و آيات مقنّعه مستوره تلويحاً مِن غير تصريح ذكر ظهور بعد شده، و لذا محتجب مانده اند، چه كه ادراك ننموده اند معانی كلمات الهيّه را. ولكن شما و امثال شما مع آن که نقطه بيان - روح ماسواه فداه – تصريحاً[۱۰۹]مِن غير تلويح مي فرمايند به آنچه مابين سموات و ارض خلق شده، چه از كلمات و چه از اشارات، از آن سلطان وجود و مليك شهود خود را منع ننمائيد، دلائل ذكر مي كنيد كه حقّ جايز نيست ظاهر شود.