Kitab-i-Badi/Persian201
و بعد از دو يوم اسم مذكور بين يدی حاضر و آنچه از مفتريات كه نسبت به او داده بودند از خود سلب نموده و قسم ياد نمود كه "آنچه نسبت به اين عبد داده اند كذب صرف است." و جمال ابهی كمال ملاطفت به او فرمودند و به آنچه در لوح ثبت بود فائز شد و به منزل خود راجع گشت. بعد از چند يوم نفس مذكور او را فريب داده و از كاظمين آورده قرب خانه مرشدت آن بيچاره را شهيد نمود. فوالله در شهادت او غباری در عراق مرتفع گشت و به قسمی ظلمت فرو گرفت كه روز به شب تبديل شد. و در اسواق سراج برافروختند و جميع اهل عراق خائفاً مضطرباً متزلزلاً صيحه "ياالله!" برآوردند و ندا مي نمودند، چه از اناث و چه از ذكور، كه از سفك دم اين مظلوم است كه اين بليّه بر عراق نازل شده. و مرشد مستشعر نشد و از نوم غفلت بيدار نگشت. و الله به ظلمی او را شهيد نمودند كه آسمان ها به فزع و نوحه و ندبه درآمدند، مع ذلك متنبّه نشده.