Kitab-i-Iqan/Page3/Arabic56
چنانچه در عهد اکثری انبياء که بعد از موسی مبعوث به رسالت شدند مثل داود و عيسی و دون آنها از انبيای اعظم که ما بين اين دو نبيّ آمدند هيچ حکم قبله تغيير داده نشد و همه اين مرسلين از جانب ربّ العالمين مردم را به توجّه همان جهت امر می فرمودند. و نسبت همه اراضی هم به آن سلطان حقيقی يکی است مگر هر ارضی را که در ظهور مظاهر خود تخصيص به امری دهد. چنانچه می فرمايد: "وَللهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ." با وجود تحقّق اين امور چرا تبديل شد که سبب جزع و فزع عباد شود و علّت تزلزل و اضطراب اصحاب گردد؟ بلی، اين گونه امور که سبب وحشت جميع نفوس است واقع نمی شود مگر برای آنکه کلّ به محکّ امتحان اللّه در آيند تا صادق و کاذب از هم تميز و تفصيل يابد. اينست که بعد از اختلاف ناس می فرمايد : "وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الّتي كُنتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ." که مضمون آن اين است: ما نگردانيديم و برهم نزديم قبله را که آن بيت المقدّس باشد مگر آنکه بدانيم که متابعت تو می نمايد و که راجع بر عقبيه می شود، يعنی اعراض می نمايد و اطاعت نمی کند و صلات را باطل نموده فرار می نمايد. "حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ."