Lawh-i-Salman I/Persian34
ای سلمان * احزان وارده قلم رحمن را از ذکر مقامات احديَّه منع نموده * ضرّ بمقامی رسيده مَقَرّ عزّيرا که اگر جميع ما کان بر خوان نعمتش حاضر شوند و الی آخر لا آخر له از آنچه موجود است متنعّم گردند ابداً کسی را حرفی نه نسبت بخل دادهاند * و باطراف نوشته که شهريّه ما را قطع کردهاند * رذالت و پست فطرتيرا ملاحظه کن که برای جلب زخارف از ناس و افترای بجمال قدم اين گونه مفتريات باطراف نوشته و فرستادهاند * با اينکه تو در اينجا بوده و ديده که ابدا اين عبد شهريّه اين قومرا بچشم خود نديده و آنچه هست در بيرون قسمت شده بهر نفسی داده ميشود * مع ذلک محض تضييع أمر اللّه و اخذ دينار اين قسم معمول داشتهاند که شنيده * قسم بجمال قِدَم که اوّل ضرّی که بر اين غلام وارد شد اين بود که قبول شهريه از دولت نمود و اگر اين نفوس همراه نبودند البتّه قبول نمی کردم * و تو مطّلع شده که چه مقدار امر بر مهاجرين صعب شده و مع ذلک جميع شاکريم و در قضای الهی راضی و صابر * لن يصيبنا إلّا ما کتبَ اللّهُ لنا * عليه توکّلنا فی کلّ الأمور * و اين قوم که باطراف شکايت شهريّه مينمايند و تکدّی ميکنند ادّعای ربوبيّت مينمايند و از حق معرض * ديگر در شأن آن نفوس که متابعت اين گروه نمودهاند ملاحظه کن * أُفٍّ لهم و لمن اتّبعهم فسوف يأخذهم زبانية القهر من لدن عزيز مقتدر قيّوم * و لن يجدنّ لأنفسهم من مُعين و لا ناصر * کذلک نزّل بالحقّ من جبروت اللّه المهيمن العزيز المحبوب * و البهاء عليک يا سلمان و علی الّذين ما باعوا کلمات اللّه بتوهّمات مردود *