Kitab-i-Badi/Persian591
و اين که نوشته بودی: نصرت امر الله كسانی نمودند كه در مازندران چرم خوردند[۳۱۴]، فرمودند: در ايّامي كه در ارض طا محبوس بوديم چند يوم اوّل چرم هم نبود كه كسی بخورد. فواحسرتا عليك، يا أيّها الغافل عن كلّ خير و العامل بكلّ شرّ! تنطق بما لا علمته، و هذا لم يكن من عندك بل بما ألقی الشّيطان فی صدرك. نسئل الله بأنْ يأخذه أخذ عزيز مقتدر. جميع ذرّات شهادت مي دهند كه جمال ابهی وحده در مقابل اعدا قائم بودند، چنانچه بعضی از احبّا از ارض طفّ در آن ايّام نوشتند و استدعا نمودند كه چند روزی مستور شوند، چه كه امر به قسمی صعب شده بود كه هر نفسی در كلّ يوم بين يدی وارد می شد خبری جديد از مكر ماكرين و اراده معرضين ذكر مي نمود. و به شأنی اعدا به اعراض برخواستند كه در كوچه ها و اسواق بعضی را معيّن نموده كه در حين مرور به ضرب رصاص شهيد نمايند. مع ذلك آنی وجه مبارك را ستر نفرموده و وحده از بيت بيرون تشريف مي آوردند و ابداً اعتنا به نفسی نمي فرمودند و هميشه "واشوقا للقاء المحبوب!" مي فرمودند. اهل ملأ اعلی از فعلشان متحيّر و جميع به "تبارك الله احسن المُبدِعين!" ناطق. و تو جميع را انكار نموده، چه كه به انفُس فجّار مأنوس گشته و از حقّ تبرّی جسته.