Kitab-i-Badi/Persian316
بعد از آن که روح ظاهر شد و كلمه الهيّه از خلف حجبات ستريّه به اشراقات احديّه طالع و مشرق و منير گشت[۱۶۰]ناس اعتراض نمودند چه كه آن حضرت به حسب ظاهر با خاطئين مُجالس و مؤانس بودند. چنانچه در خود انجيل مسطور و مكتوب كه با عشارين معاشرت مي فرمود، چنانچه در مواضع عديده بر آن سلطان احديّه اعتراض نمودند. مخصوص در يومی از ايّام بعضی از غافلين بين يديه حاضر و اعتراض نمود: "يا روح الله! اصحاب يحيی بن ذكريّا بسيار زاهد و عابد بودند به شأني كه در ايّام صائم و ليالی به ذكر الله قائم. لكن آنچه از شما و اصحاب شما مشاهده می شود به عبادت و ذكر مشغول نيستيد، بلكه اجتناب از مال ناس نمي نمائيد." فتفكّر الرّوح فی نفسه، ثمّ رفع رأسه و قال: "لو كان يحيی علی ما أنتم تقولون لِمَ قتلتُمُوهُ، يا ملاءَ المشركين؟" می فرمايد به قول شما من خاطی، يحيی بن ذكريّا كه تقصيری نكرده و جميع هم مقرّيد به زهد و تقوای آن جمال مبين، پس او را چرا كشتيد؟ فبهت الّذی كفر، و خائباً خاسراً راجع گشت.