Kitab-i-Badi/Persian588
Jump to navigation
Jump to search
نفسی را كه از جميع مَن فی الأرض منقطع و ظاهراً باهراً چون شمس ما بين اعدا مشرق و مضیء و از كلّ اطراف سهام بغضا[۳۱۱]بر جسد مباركش وارد، مع ذلك شرم ننموده و نوشته آنچه را كه حقايق كلّ شیء نوحه نموده اند. و از اينها گذشته بلايای جمال احديّه را در عراق نشنيدی، در ارض طا چه مي گوئی، ای بی خبر و بی بصر؟ همين ميرزا يحيی با سليمان خان در دزاشوب بودند و بعد آمده به ارض طا در خانه سليمان خان چند روز مستور بود. و بعد كه اسباب فساد جمع شد فرار نمود تا آن که واقع شد آنچه واقع شد. و حضرت ابهی واضحاً مشهوداً در مقرّ خود ساكن، چنانچه آمدند و دستگير نمودند، با آن که و الله الّذی لا إله إلاّ هو كه در همان ايّام از ارض طفّ مراجعت فرموده بودند و ابداً اطّلاع نداشتند. چهار ماه متوالی در اغلال و سلاسل بوده و ضرّ آن ايّام احتياج ذكر ندارد كه چه وارد می نمودند.