Kitab-i-Badi/Persian579: Difference between revisions

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
(5 intermediate revisions by the same user not shown)
Line 1: Line 1:
فرمودند كه بنويس به آن نفس كه يك سخن للّه گفته می شود استماع نما! به عداوت اين مسجون هتك حرمت انبيا مكن و ستر عظمت را شقّ منما و حرمة الله را ضايع مكن! خف عن الله الّذی خلقك و كلّ شیء و لا تكن من المفترين علی أنبياء الله و أمنائه و أصفيائه! فو الّذی نفسی بيده، كلّ واحد منهم فی كلّ يوم ينادی ربّه و يقول: "ياليت لی ألف روح و ألف جسد و ألف نفسٍ لأفديها فی سبيلك، يا محبوب العالمين و يا مقصود المشتاقين و يا وله صدور العاشقين!" و اگر هم بخواهی در اين مقامات مثالی بزنی به نفس اين مسجون راجع كن مثل افعال ديگر كه راجع نموده. اذيال عصمت الهی را به غبار نفس و هوی تيره مكن! هذه نصيحة منّی عليك، إنْ سمعت فلنفسك و إن أعرضت فعليها. و كان الله بنا و بك رقيب و شهيد.
و در بعضی ايّام چنان مذكور می شد كه مأمور شده اند اين طايفه را گرفته به ارض طا بفرستند، مخصوص جمال ابهی امر فرمود كه كلّ از عراق بروند. و اين حكم محكم را به شأنی جاری فرمودند كه زين العابدين خان معروف آمده بين يدی حاضر و توسّط از آسيّد حسين قنّاد نمود كه خروج او موقوف شود و اذن توقّف بفرمايند. ابداً اذن داده نشد، او هم از عراق خارج شد. فرمودند: دوست مي دارم كه بلايای كلّ را وحدة حامل شوم و به اين عبد وارد نمايند آنچه را اراده نموده اند و احبّای الهی محفوظ مانند. و تو مفتری به چنين كلمات شمس تقديس و انقطاع را به عبارات غلّيه مي آلائی. آخر نشنيدی كه در دو سنه آخر در عراق چه واقع شد و چه وارد گشت، به شأني كه اكثر ناس و جميع علما به معارضه برخواستند؟ خود انصاف ده در همچه حالتی اميد جان از برای نفسی باقی تا فكر رياست نمايد؟ فعل حقّ بر امر حقّ برهان و گواه و شاهد بوده و خواهد بود.

Latest revision as of 22:55, 16 May 2023

و در بعضی ايّام چنان مذكور می شد كه مأمور شده اند اين طايفه را گرفته به ارض طا بفرستند، مخصوص جمال ابهی امر فرمود كه كلّ از عراق بروند. و اين حكم محكم را به شأنی جاری فرمودند كه زين العابدين خان معروف آمده بين يدی حاضر و توسّط از آسيّد حسين قنّاد نمود كه خروج او موقوف شود و اذن توقّف بفرمايند. ابداً اذن داده نشد، او هم از عراق خارج شد. فرمودند: دوست مي دارم كه بلايای كلّ را وحدة حامل شوم و به اين عبد وارد نمايند آنچه را اراده نموده اند و احبّای الهی محفوظ مانند. و تو مفتری به چنين كلمات شمس تقديس و انقطاع را به عبارات غلّيه مي آلائی. آخر نشنيدی كه در دو سنه آخر در عراق چه واقع شد و چه وارد گشت، به شأني كه اكثر ناس و جميع علما به معارضه برخواستند؟ خود انصاف ده در همچه حالتی اميد جان از برای نفسی باقی تا فكر رياست نمايد؟ فعل حقّ بر امر حقّ برهان و گواه و شاهد بوده و خواهد بود.