Kitab-i-Badi/Persian606: Difference between revisions

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
(3 intermediate revisions by the same user not shown)
Line 1: Line 1:
و إذاً سمعت بكاء أهل ملاء الأعلی و فی تلك الحالة خاطبونی و قالوا: "قد عظم بلائك، يا سدرة المنتهی! و كبر قضائك، يا سرّ الآخرة و الأولی! عليك بالصّبر يا آيةَ الكبری و ظهورَ نقطة الأولی! ثمّ عليك بالصّبر، يا شجرة القصوی و ظهور القضاء فی ملكوت الإمضإ! فسوف تری بعينك ما لا رئاهُ[۳۲۴]أحدٌ من المعشر النّبيّين و تشهد ما لا شهده أحد مِن العالمين و تسمع ما لا سمعه أذنُ الأصفياء و الأودّاء. فصبراً صبراً، يا سرّ الله المكنون و رمز المخزون و كلمته المحتوم و كتابه المختوم."
اصل شجره ظلم را عدل شمرده و شجره فضل و عدل را ظالم دانسته. هذا مكرٌ منك و منهم فی أمر الله. آن قدر درايت نداری كه سخنی استماع نمودی تفكّر كنی. در همان ايّام كه زنش به سرايه رفته فو الله كه در اوّل ماه مخصوص او از آن زخرفي كه در هر شهر مي آوردند مع يك بقچه اسبابْ درويش، كه مباشر او بود الان موجود است، برده. و چند نفر هم مجدّد در اين ارض وارد شده بودند، كلّ مطّلع. از جمله جناب ميرزا حيدر علی و سلمان و استاد عبد الكريم از اهل صاد. و مع ذلك مخصوصاً زن به سرايه فرستاده و به همين لفظ گفته نسبت به جمال ابهی كه ما را آورده و نان و لباس بما نمي دهد. و افتضاحی در اين ارض برپاشد كه يكی از قنصل های اين ارض بسيار تعجّب نموده، به شخصی ذكر نمود كه امروز امر عجيبی واقع شده، و جميع اعجام به شماتت برخواستند كه در اين طايفه عصمت و عفّت نيست.

Latest revision as of 22:04, 16 May 2023

اصل شجره ظلم را عدل شمرده و شجره فضل و عدل را ظالم دانسته. هذا مكرٌ منك و منهم فی أمر الله. آن قدر درايت نداری كه سخنی استماع نمودی تفكّر كنی. در همان ايّام كه زنش به سرايه رفته فو الله كه در اوّل ماه مخصوص او از آن زخرفي كه در هر شهر مي آوردند مع يك بقچه اسبابْ درويش، كه مباشر او بود الان موجود است، برده. و چند نفر هم مجدّد در اين ارض وارد شده بودند، كلّ مطّلع. از جمله جناب ميرزا حيدر علی و سلمان و استاد عبد الكريم از اهل صاد. و مع ذلك مخصوصاً زن به سرايه فرستاده و به همين لفظ گفته نسبت به جمال ابهی كه ما را آورده و نان و لباس بما نمي دهد. و افتضاحی در اين ارض برپاشد كه يكی از قنصل های اين ارض بسيار تعجّب نموده، به شخصی ذكر نمود كه امروز امر عجيبی واقع شده، و جميع اعجام به شماتت برخواستند كه در اين طايفه عصمت و عفّت نيست.