Kitab-i-Badi/Persian484: Difference between revisions

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
(One intermediate revision by the same user not shown)
Line 1: Line 1:
و از اين گذشته اين نفوس به آيات الهی ظاهر نشده اند. و اگر تو مي گوئی كه صاحب آيات بودند و مردود شمرده، هذا بغیٌ منك علی الله المهيمن القيّوم. چه كه اگر صاحب آيات باطل شود از برای تو و مَن علی الأرض ايمان باقی نخواهد ماند، چه كه ايمان كلّ محقّق است به مظاهر امريّه الهی كه آن مظاهر امريّه به آيات ظاهر شده اند. و اگر نعوذ بالله صاحب آيات باطل شود به چه برهان اثبات حقّ نقطه بيان مي نمائی؟ كبرتْ كلمة تخرج مِن أفواهكم، يا ملاء المعرضين! معلوم است كه اين نفوس را محض تضييع امر الله مذكور داشته، و اين ظهور را هم قياس به آن نفوس نموده. ای غافل، بدان كه آن نفوس عند الله مردود نبوده و نخواهند بود. بل المردود هو الّذی أنكرهم و إعترض عليهم و حكم بقتلهم.
و از جمله آن نفوس كه نوشته يكی جناب حاجی ملّا هاشم است. و عرايضي كه از او به مقرّ عرش آمده الآن موجود و جز خضوع كبری از او امری ظاهر نشده. ای مدّعی عرفان، همه عرفا را تضييع نمودی. شنيده شد كه يكی از حكما وقتی در ارض صاد بود و علمای آن ارض آن بيچاره فقير را تكفير نموده امر به خروج نمودند و جمعی بر آن فقير هجوم آورده.[۲۵۹]از جمله آن نفوس ملّا علی حكيم نوری مشهور بود. آن مظلوم در آن حين به هيچيك از علما سخنی نگفت، ولكن به حكيم مذكور توجّه نموده و گفت كلمه كه ذكرش محبوب نه. و مقصودش آن که: "تو خود را حكيم مي شمری، چرا بر حكيم اعتراض مي نمائی؟" حال شما با اين اعتراضات ادّعای حكمت و عرفان هم داری. تبْ إلی الله الّذی خلقك و سوّاك و لا تعترض علی الّذينهم آمنوا بالله و آياته و ورد عليهم فی سبيله ما لا يحصيه أحد من العالمين. تصديق و تكذيب نفوس ابداً به تقليد كفايت نشده و نخواهد شد. ربٌّ لاعِنٌ يرجع اللّعنُ إلی نفسه، و ربٌّ رادّ يرجع الرّد إليه و هو لا يستشعر فی نفسه و يكون من الغافلين.

Latest revision as of 18:19, 16 May 2023

و از جمله آن نفوس كه نوشته يكی جناب حاجی ملّا هاشم است. و عرايضي كه از او به مقرّ عرش آمده الآن موجود و جز خضوع كبری از او امری ظاهر نشده. ای مدّعی عرفان، همه عرفا را تضييع نمودی. شنيده شد كه يكی از حكما وقتی در ارض صاد بود و علمای آن ارض آن بيچاره فقير را تكفير نموده امر به خروج نمودند و جمعی بر آن فقير هجوم آورده.[۲۵۹]از جمله آن نفوس ملّا علی حكيم نوری مشهور بود. آن مظلوم در آن حين به هيچيك از علما سخنی نگفت، ولكن به حكيم مذكور توجّه نموده و گفت كلمه كه ذكرش محبوب نه. و مقصودش آن که: "تو خود را حكيم مي شمری، چرا بر حكيم اعتراض مي نمائی؟" حال شما با اين اعتراضات ادّعای حكمت و عرفان هم داری. تبْ إلی الله الّذی خلقك و سوّاك و لا تعترض علی الّذينهم آمنوا بالله و آياته و ورد عليهم فی سبيله ما لا يحصيه أحد من العالمين. تصديق و تكذيب نفوس ابداً به تقليد كفايت نشده و نخواهد شد. ربٌّ لاعِنٌ يرجع اللّعنُ إلی نفسه، و ربٌّ رادّ يرجع الرّد إليه و هو لا يستشعر فی نفسه و يكون من الغافلين.