Kitab-i-Badi/Persian599: Difference between revisions

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search
(Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
(9 intermediate revisions by the same user not shown)
Line 1: Line 1:
نفسی را كه از جميع مَن فی الأرض منقطع و ظاهراً باهراً چون شمس ما بين اعدا مشرق و مضیء و از كلّ اطراف سهام بغضا[۳۱۱]بر جسد مباركش وارد، مع ذلك شرم ننموده و نوشته آنچه را كه حقايق كلّ شیء نوحه نموده اند. و از اينها گذشته بلايای جمال احديّه را در عراق نشنيدی، در ارض طا چه مي گوئی، ای بی خبر و بی بصر؟ همين ميرزا يحيی با سليمان خان در دزاشوب بودند و بعد آمده به ارض طا در خانه سليمان خان چند روز مستور بود. و بعد كه اسباب فساد جمع شد فرار نمود تا آن که واقع شد آنچه واقع شد. و حضرت ابهی واضحاً مشهوداً در مقرّ خود ساكن، چنانچه آمدند و دستگير نمودند، با آن که و الله الّذی لا إله إلاّ هو كه در همان ايّام از ارض طفّ مراجعت فرموده بودند و ابداً اطّلاع نداشتند. چهار ماه متوالی در اغلال و سلاسل بوده و ضرّ آن ايّام احتياج ذكر ندارد كه چه وارد می نمودند.
قدری تفكّر كن كه همين كلمه امثال تو چه قدر عظيم است، و چگونه خورشيد نورانی را در فكر افتاده ايد كه به حجبات نفس و هوی مستور داريد و اعمالش را ضايع كنيد. نه، و الله جز امثال تواحدی به اين كلمات التفات ننمايد، چه كه كلّ فعل حقّ را به بصر خود ديده اند. يومی از ايّام فرمودند كه: اعظم از اين بلايا در سرادق قضا مستور است و بايد نازل شود، چنانچه خوابی در عراق ديده ام و از آن چنين مستفاد می شود. قال و قوله الحقّ: كنت نائماً فی ليلة البلماء بعد عفراء. إذاً رأيتُ بأن إجتمعتْ فی حولی النّبيّون و المرسلون و هم قد جلسوا فی أطرافی و كلّهم ينوحون و يبكون و يصرخون و يضجّون. و إنّی تحيّرتُ فی نفسی، فسئلتُ عنهم. إذاً إشتدّ بكائهم و صريخهم و قالوا: "لنفسك، يا سرّ الأعظم و يا هيكل القدم!" و بكوا علی شأن بكيتُ ببكائهم.

Latest revision as of 22:02, 16 May 2023

قدری تفكّر كن كه همين كلمه امثال تو چه قدر عظيم است، و چگونه خورشيد نورانی را در فكر افتاده ايد كه به حجبات نفس و هوی مستور داريد و اعمالش را ضايع كنيد. نه، و الله جز امثال تواحدی به اين كلمات التفات ننمايد، چه كه كلّ فعل حقّ را به بصر خود ديده اند. يومی از ايّام فرمودند كه: اعظم از اين بلايا در سرادق قضا مستور است و بايد نازل شود، چنانچه خوابی در عراق ديده ام و از آن چنين مستفاد می شود. قال و قوله الحقّ: كنت نائماً فی ليلة البلماء بعد عفراء. إذاً رأيتُ بأن إجتمعتْ فی حولی النّبيّون و المرسلون و هم قد جلسوا فی أطرافی و كلّهم ينوحون و يبكون و يصرخون و يضجّون. و إنّی تحيّرتُ فی نفسی، فسئلتُ عنهم. إذاً إشتدّ بكائهم و صريخهم و قالوا: "لنفسك، يا سرّ الأعظم و يا هيكل القدم!" و بكوا علی شأن بكيتُ ببكائهم.